رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دکلمه صوتی و عاشقانه سوء تفاهم

دکلمه صوتی سوء تفاهم با اجرای پدرام ثانی و قلم علیرضا فراهانی

سوء تفاهم

همه چی با یه سؤ تفاهم ساده شروع شد. درست وقتی که اونو به یه فنجون چایی

از فلاسک کوچولوی داخل کوله پشتیم دعوت کردم. همه من و فلاسکمو میشناختن، یه

دانشجوی مهندسی که پاتوقش کتابخونه ی دانشکده بود و کمتر چایی شو با کسی شریک می شد.
اون موقع دنج ترین جایی که سراغ داشتم زیر یه بید مجنون بود توی پارک نزدیک دانشگاه.

هیچ وقت فکرشو نمی کردم دعوتمو قبول کنه ولی خُب کمتر کسی بود که از چایی

دارچینای مخصوص من بگذره. منتظرش بودم و داشتم اومدنشو نا امید میشدم که یهوو یه

صدایی از پشت گفت بیدا چطوری مجنون می شن؟ صدای خودش بود، هول شده بودم

انگار کل یخای قطب شمالو توی بدنم اب کرده باشن، بدنم سرد و خیس عرق بود.

گفتم: سلام ، گفت: سلامتی. همیشه جواب سلامو با سلامتی می داد. راستش همین

مثل بقیه نبودنش رو دوس داشتم. یادم نیست چیا گفتیم اما یادمه وقتی چایی رو ریختم

گفت پس قندش؟ و نفهمید که قندش رو توی دلم دارن آب میکنن…
اونقدری پیش هم بودیم که روشن شدن چراغای پارک یادمون انداخت شب شده. قرار

هفته ی بعد رو همون موقع گذاشتیم و رفتیم. وقتی می رفت انگار یه تیکه از قلب منم

با خودش می برد. از اون روز نگاهامون توی دانشگاه فرق می کرد حداقل من اینجوری

فکر میکردم. بعد چند روز، دیگه وقتش شده بود تا این بیت رو براش بفرستم:
تو نیم دیگر من نیستی تمام منی

دکلمه صوتی و عاشقانه سوء تفاهم

دکلمه صوتی و عاشقانه سوء تفاهم

دکلمه صوتی

تمام کن غم و اندوه سالیان مرا…
و جوابم رو با این بیت داد:
همه جا از همه کس زخم زبان می خوردم
این وسط، اسم تو مرهمش شدنش حتمی بود…

دانلود رایگان  دکلمه صوتی عشق ابدیست

نمیدونم شاید اینجا هم سؤتفاهم بود اما من باورش کرده بودم.
فکر می کردم یه بخش از وجودمه جوری که زندگی بدون اون بی معنی بود. دو تا یی

سعی می کردیم هیچ خیابونی رو مدیون راه رفتانمون نزاریم و حسرت نشستن و شعر

خوندنمون به دل هیچ کافه ای نمونه . اما پاتوق اصلیمون زیر همون بید مجنون بود اونجا

بود که از آغوشش تا آسمون پرواز می کردم و ستاره ها رو یکی یکی از روی صورتش

می چیدم. توی خورشید چشماش ذوب می شدم و توی شب موهاش به خواب می رفتم.
شاید اونقد خواب بودم که نفهمیدم کی و کجا آسمون تیره شد و ماه من رو دزدیدن…

از اون روزا فقط همون فلاسک برام مونده و درخت بیدی که حالا دیگه میفهمم چطور مجنون شده…
یادمه می گفت آبی خیلی بهم میاد،
اما حالا می بینم این لباس سبز هم بد نیست. راستش یه دانشجوی انصرافی مهندسی،

باغبون خوبی میشه حداقل دیگه نمیزاره کسی زیر درختا با دلش سؤ تفاهم پیدا کنه.
#علیرضا_فراهانی

 

 

 

 

 

دسترسی به کانال تلگرامی دکلمه های صوتی جهت دسترسی کلیک کنید

 

 

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
  • 2055 روز پيش
  • علی غلامی
  • 842 بازدید
  • یک نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • زینب غلامی کاربر سایت
    ۲۱ مهر ۱۴۰۱ | ۱۵:۳۰

    میشه راهنمایی بفرمایید چه طور میشه ادامه رمان دیکه میرم را دانلود کرد

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • چرا؟ واقعا چرا انقدر همه رمانات دوست داشتنی هستن؟ اینهمه تخیل و تبحر از کجا میاد...
  • ببخشید چطوری رمان رو دانلود کنم...
  • آسیجلد دومش رو از کجا خوندی لطفاً بگو...
  • ممنونم ازتون خیلی قشنگ بود چطور میتونیم جلد دومش رو هم دانلود کنیم...
  • ۷۸۷۷زیبا بود خسته نباشید...
  • مهلاسلام میشه فصل دومشم بزاری...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.