” به نام حق ”
دلنوشته:
ساز رقصان دلم.
پروردگارا، ما را در سرزمینی از علم و شکوفایی قرار دادهای که خورشید در آن از
درخشانیاش لبخند میزند، و ماه در تاریکی به من چشمک میزند.
خدایا، نگفته بودی آسمانت بر بی کران دلم جاریست، نگفته بودی ستارهگانت در
شب چون فروزنده دور سرم میچرخند.
پروردگارا در درون ژرفای قلبم چون ماوراء حسی عظیم به من گوشزد میکند که آری،
تک تک اعضای بدنم وجود تو را فریاد میزنند.
ملکا، چون ماهی بی پناهی بودم که نجاتم دادی.
ملکا، چنان در افکارم غوطه ورم و چنان دلم میخواهد که رخ زیبای تو را ببینم.
ببینم و بگویم ” این خدا خالق همه حال خوب من است، این خدا خالق همه وجود
من است، این همان خدایی است که تک تک اعضای وجودم را چون سنگر به
سخره کشیده است. و آری این همان خدایی است که با تمام نیروی ماورایی اش تمام ذهن من را محکم به صلابت کشیده است. ”
زندگی کردم و خدا را یاد کردم، به امید او تلاشهای به سزایی را به ثمر رساندم، به توکل او به بهترین اندام و زیبایی عنایت شدم.
در جای جایی از گوشه قلبم، دلم به دنبال واژهای از اسم ” خدا ” میگشتم که باز هم نوری از امید را به دل من جلا بخشید.
و به راستی حق چه جایی نشسته است. جایی مملو از عشق و در دور دست ها.
و تنها کلام آخرم این است که بگویم ” آیا خدایا هفت آسمان را تقدیمم میکنی؟ ”
ملکا شعری در وصف حالت سرودم اگر رخصت دهی بخوانم.
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه.
چنان مهرت در دلم کرده ریشه.
که در جای جای قلبم نوشته.
تو را دارم من همیشه.
پروردگارا، دل من همانند همان ماهیای شده که در درون دریا میغلتد و به قلابی گیر کرده که تا تو نجاتش ندهی او با قلاب میلغزد.
نویسنده: شکیبا پشتیبان / کوه یخ.
معرفی نامه دلنوشتههام.
۱. مادر
۲. پروار آرزوها
۳. خواستم
۴. مادر فرشتهی روی زمین.
۵. نزار ببارم
۶. خیستر از باران
۷. کاش میشد.
۸. زندانی در قفس.
۹. نبض قلب من
۱۰. بی کران.
۱۱. ساز رقصان دلم.✔️
پایان
واقعا متن زیبایی است. شکیبا جون خیلی ممنون به خاطر این متن زیبا. انشالله که همیشه موفق باشی.