رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
داستان کوتاه ثمره ی عشق

داستان کوتاه ثمره ی عشق

ثمره ی عشق

با حیرت به جواب آزمایش می نگرد، اشک های سمج جمع شده درون

چشمانش دیدش را تار می کنند، با ناباوری و تردید ورقه ی جواب آزمایش

را به پرستار جوان نشان می دهد و با لرزش درون صدایش می گوید:

خانوم می شه یه بار دیگه چک کنی شاید اشتباهی شده؟!
پرستار لبخند شیرینی تحویلش می دهد و با آرامش پاسخ می دهد:

نه خانوم درسته جواب مثبته، مبارک باشه.
نفهمید چگونه از آزمایشگاه بیرون آمد.
همان اشک های سمج راهشان را پیدا کرده بودند و صورتش را خیس می کردند.
پاهایش سست شدند، روی نیمکت کنج پارک جا خوش کرد، چندین نفس

عمیق کشید نمی دانست از خوشی چه کند. اشک شوق بی امان

صورتش را می شست باورش نمی شد چند دقیقه پیش جوابی که

سال ها منتظرش بود گرفته بود جوابی سرنوشت ساز برای او و همسرش.
کمی که آرام می شود اولین کاری که می کند شماره ی شوهرش را

می گیرد

داستان کوتاه ثمره ی عشق

همان که این سال ها مردانه پای عشقشان مانده بود و

کوچک ترین گله ای از این که در خانه ی پر عشق و صمیمی شان صدای خنده ی بچه ای نمی پیچد نکرد.
همان که با آن همه کنایه و زخم زبان دیگران شد تنها مرهم دل شیشه ای غم زده اش.
همدم زنی که مادرانه ی خاک خورده اش شده بود آیینه ی دق.
مدت ها منتظر این فرشته ی خدا بودند تا رونق ببخشد به خانه ی

ماتم زده شان، خانه شان عشق داشت اما ثمره ی عشق نه.
الان نوبت رسیدن میوه ی عشقشان بود همان که این همه وقت چشم

دانلود رایگان  دلنوشته فنجان چای

انتظارش بودند و برای داشتنش کلی دست به دامان دوا و درمان و نذر و

نیاز شده بودند و اکنون خبر آمدنش التیامی بر روی دردهایشان بود.
خدا جواب صبوری شان را داده بود و نعمت و رحمتش را بر زندگی شان تابانده بود.
صدای مردش که به گوشش رسید دوباره اشک چشمانش جوشید، صدای

نگران مردش دست مشت شده اش را سمت قلبش کشاند.
-چیزی شده ؟ چرا گریه می کنی؟
زبانش بند آمده بود، کلمات از ذهنش پر کشیده بود و نمی دانست چطور این

خبر خوش را به عشقش بدهد.

داستان کوتاه ثمره ی عشق

علی مضطرب و نگران تر گفت: چی شده مریم بانو؟ د اخه چرا گریه می کنی جون به لب شدم ؟
صدایش را صاف کرد و با لب های لرزان جواب داد: خدا صدامون رو شنید

علی آقا، دارم مادر می شم داری پدر می شی باورت می شه؟
صدای شکر کردن علی خوش حالی اش را چندین برابر کرد، خوب می دانست

از ذوق خبر پدر شدنش سر از پا نمی شناسد، دستی به شکمش کشید

و زندگی را حس کرد و زیر لب خدا را سپاس گفت و با ذکر الله دهانش را عطراگین کرد.
باید کل شهر را شیرینی می داد و جشن می گرفت.

و این چنین خداوند بخشنده ی مهربان اگر بخواهد بی حکمت عطا می کند.
سپاس خدایی را که آفریننده ی تمام خوبی هاست و خود سرچشمه ی تمام خوبی ها.

#مریم_صدر_ممتاز

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
  • ستایشنميدونم چقدردیگه بایدقسمتون بدم تااین رمان رورایگان بزارید...
  • امیرعالی خوشم آمد...
  • چجوری بخونمشون؟...
  • زهرا زارع مقدمدر دل دارم سخن می اورم ان را بر زبان اما سخن کجا و خط زیبای رمان کجا ؟ ☆ واقعا ر...
  • گودزیلای همسایه...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.