بهادر و هانیه، بعد از عقد بهم دل می بندن. طی اتفاقات و تهمت هایی که به بهادر زده می شه، هانیه دلسرد میشه و…
پایان خوش
بغضم می شکند و اشک هایم روانه میگردد.
قلبم میشکند و مغزم دیوانه می گردد.
اصرار های مکررم به گوشت می رسدو دست آویزی برای خنده ات می شود.
مثل پا گذاشتن روی یک برگ خشکیده غرورم را زیر پا می گذاری و له می کنی.
هق هق من موسیقی ای می شود که تو با آن هی لبخند میزنی و جان مرا می گیری.
هرچند تلخ است این کارت؛
اما لبخندت آنقدر زیباست که باعث تضادی بین اشک توی چشمانم و لبخند روی لبم میشود.
تضادی که گویای لذت من از لبخندت و عذاب من از درد قلبم است.
دست هایم را مشت میکنم تا نگهت دارم.
اما تو خاری در دست بی نمکم فرو می کنی که بی هوا دستم را باز میکنم و تو هستی که از دستم میروی و از جلوی چشمانم میافتی.
مغزم آشوبی برپا خواهد کرد که نمیتوانم تحملش کنم.
دوری از تو سخت است.
سخت تر از کندن کوه، سخت تر از آوارگی های پس از زمین لرزه…
اما آسان تر از گریه کردن های من است. آسوده تر از بی خوابی های شبانه است.
کاش می ماندی تا کوه را در سه شب برایت پودرکنم.
کاش بمانی تا این خانه ی تنهایی را بلرزانم و فرو ریزم و خانه ای دونفره از عشق بسازیم.
اما تو می روی و هرگام که برمی داری، امیدم رفته رفته، ذره ذره، قدم به قدم می رود…
نرو! همراهم بمان؛ تا ابد ،تا همیشه…
بگذار عشقی ابدی داشته باشیم…
لینک رمان به درخواست نویسنده برداشته شد
عالیه
احسنت به این نگارش و قوت داستانتون.
ببخشید ولی افتضاااح بود،من ۱۰ صفحه شو خوندم فهمیدم ارزش خوندن نداره انگار فیلم هندیه
من همیشه برای اینکه یه رمان دان کنم اول تو سایت ها نظرات بقیه رو در موردش میخونم
بعد از اینکه این رمان رو خوندم واقعا تعجب میکنم از تعریفایی که شده
من اصلا خوشم نیومد و به نظرم رمان قوی و خوبی نبود
خیلی علی بود مخصوصاا قسمتی که بهزاد خود کشی کرد
خیلی از این رمان خوشم اومد. موفق باشید
سایت هم بسیار عالیه اقای غلامی شما هم موفق باشید
مرضیه جانممم رمانت محشره…. بهترین رمانی که تا به حال خوندم
یعنی بهترین رمانی که خوندم مال شما بود.
بهترین رمانی که خوندم تو این ماه به نظرم رمان شما هست.
مرسی واسه رمانتون واقعا استادانه بود
رمانتون واقعا عالی بود.ممنون