به نام خالق عشق
نویسنده : زهرا زارع
ژانر : عاشقانه
من ساحلم دختری از جنس حوا با دلی شکننده و جنسی لطیف مثل همه دختران سرزمینم و
شاید تنها یک فرق بارز با بقیه دارم که باعث شده دیگران مرا از خود جدا بدانند. گرچه من آن
را تنها یک تفاوت کوچک میبینم دست چپم مادر زاد انگشت شست ندارد.. همین تفاوت همه زندگیم را بهم ریخت..
چقدر دلم میشکست وقتی سینا و سامان( برادرانم ) در عالم بچگی مرا به سخره میگرفتند.
چه انتظاری از بقیه داشتم وقتی دائم مادرم از حضورم اعلام نارضایتی میکرد. در مدرسه هم
همیشه دستم را زیر آستین هایم پنهان میکردم .بچه ها مرا در بازی هایشان راه نمیدادند و
همه این رفتار ها از من فرد گوشه گیری می ساخت ،که هیچ گاه نمی توانستم برای خودم
دوست و یا همدمی پیدا کنم و همه تنهایی هایم را با درس خواندن جبران میکردم ..که شاید
تنها هدفم در زندگی درس خواندن شد.. دوران راهنمایی بخاطر رشد فکری همکلاسی هایم
تا حدودی بهتر از سال های قبل با دیگران ارتباط برقرار میکردم و تا حدودی اعتماد به نفسم
بیشتر شده بود. سال سوم رشته علوم انسانی را با معدل بالایی به اتمام رساندم وحالا
میخواستم برای پیش دانشگاهی ثبت نام کنم. مشکلات اصلی ام از همین جا شروع شد
پدرم با ادامه تحصیلم به شدت مخالف بود ..
چای خوش رنگی ریختم و برای پدرم بردم
_ سلام بابا خسته نباشی
مثل همیشه تنها با تکان دادن سر جوابم را داد
_بابا یه خواهشی ازت دارم
_میشنوم
_میشه اجازه بدید فردا برم برای ثبت نام پیش دانشگاهی
با صراحت تمام گفت
_نه
_آخه چرا؟
_واسه این که وقت شوهر کردنته
پوزخند بی صدایی زدم
_حتما با این دست …
وسپس دست چپم را نشانش دادم و با خونسردی گفتم
تورو خدا بگین چطور دانلود کنم پی دی اف بشه
دل دریای امیر، رفاقت علیرضا که سنگ تموم گذاشت برای امیر، ولی پدر و مادر ساحل که از خونشون بود..
الهییییی بمیرم برای دل دریاییییییییت امیر، امیر، امیر
اشک ریختم، اشک ریختم برای بزرگیت..
رمان خیلی خوبی بود کاش طولانیتر بود
رمان خیلی خوبی بود کاش طولانیتر بود
بهترینننننن رمان هایی که خوندم (عشق یا همخون) و (تورا باور دارم)بودن خیلی عالین خییلییی
ادامه رمان تو را باور دارم میخوام