ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
مردانگی با برداشتن زیر ابرو، چشم داشتن به ناموس مردم، مُرد!
زن بودن و اسطوره با تیپ و مد، مُرد.
قصاص دادن…عاشقی قصاص داره!
انتقام یا عشق؟!
عشق بالاتره یا انتقام؟!
دانلود رمان پارانوئید ۲
ما ۵ انسانیم با دردهای متفاوت که زندگی برای ما زهر کرده …
۵تا جوان که هرکدام یک خطایی کردیم و شاید بخاطر گذشته ی اسرا
و توماژ یا … تقاص پس بدهیم. شاید زندگی این ۵تا به یک نخ وصل باشه که یکی شان با یک جاهلی …
دست های کشیده و سفیدش را بالا داد و با ناز و کرشمه چشمانش همراه کمرش پیچ و تاب
داد. به راستی که همه مسخ شده بودند و او به راستی یک طناز تمام عیار بود.
عجیب دست و پاهایش باهم اُنس داشتند که همراه هم به لرزه در آمدند. دستان ظریفش
زیر امواج موهایش پنهان کرد و با کرشمه مانند ماهی قوسی به کمر باریکش داد. هرقدم شده بود
زنگ زدن صدای “جلینگ” مچ بندش.
چرخ !… چرخ !… چرخ !…
خم شد و لیوان مخصوص مشروب به بینی اش نزدیک کرد و چشم بست و دلبرانه یک نفس بالا
کشید. عجیب این طعم تلخ و گس به مزاقش خوش نیامده بود.
-خوشگله بدجور چشم روی خودت خیره کرده بودی.
خاکستری خمارش را خمارتر کرد …گویا ذوب این چشم ها شده بود.
-مگه می شه چشم روی من خیره نشه ؟
با یک قدم بلند جلوی دخترک ایستاد و کمرش را به بار کوباند و زلف های مشکی را با سرانگشت به عقب راند.
-بر منرکش لعنت!
نیاز به پانتر دارم، افتخار می دی ؟
نفسش را با یک فوت زیر گوشش خالی کرد، دهانش را به گوش پسرک ه.و.س باز چسباند و فریبنده لب زد:
-نچ جیگر افتخار نمی دم.
همانجور که لب های قرمز از رژش روی گوش پسرک بود، چشم بالا داد و نفسش به آنی قصد
ترک کردن در سینه ی دخترک را کرد.
درد فشرده شدن کمرش توسط پسرک را حس نکرد. فقط نگاهش به چشم های
بی نهایت خشمگین روبه رو بود.
یا الله!
خیلی عالی بود هم جلد اول وهم جلددوم
اما کاش توجلددوم آخرش کمی بیشتر راجب ۵ شخصیت توضیح داده میشد وابهام کامل ازبین میرفت یه جورایی انگار حالت باز داره
ازرمانهای قشنگ دیگه هم میتونم بگم
رمان قفس دررهایی، سکوت آرام ، اجبار آغوش توو….رمانهای خوبی هستند.
عالی بود