? دانلود رمان : سهم هیچکس
? نوشته : حدیثه رحیمی نویسنده انجمن رمان های عاشقانه
? ژانر : #اجتماعی#عاشقانه
? تعداد صفحات کتاب: پی دی اف ۱۴۱
? خلاصه :
دو خواهر، هر دو عاشق…
عاشق یه مرد…
عشقی که رسوایی،شکست،گریه…همه چی داره!کی پیروز میشه؟
این عشق سهم کدوم یک میشه…
قلبم تپش عجیبی گرفته بود،خودش بود آره این صدای امیر من بود.
اون این جا چی کار می کرد؟…
با حالت گیجی که اثر قرصای آرام بخش بود،به سمت پذیرایی رفتم.
خودش بود و خانوادش…
سلام آرومی دادم و رفتم که لباس هامو عوض کنم.
بعد عوض کردن لباسام،به پذیرایی برگشتم.
اگه صندلی کنار دستم نبود،پخش زمین می شدم.
امیر اومده بود خواستگاری صبا!…
این امکان نداشت،پ…س پس من…من چی!؟
صداش تو گوشم تکرار شد:«دوست دارم سحر،من بدون تو دووم نمیارم…»
این امکان نداشت.داشتم دیونه می شدم،قطره اشکی از گوشه چشمم سر خورد پایین…
نگاهش روی من بود.با لبخند صبا،هلهله ی مادرامیر بلند شد.این یه کابوس مسخره بود!…
چند روزی از قضیه ی خواستگاری گذشته بود.
با هیچ کس حرف نزده بودم.بابام و مامانم از دستم شاکی بودن…
همش توی فکر بودم،دائم با گوشی مخفی که هدیه خودش بود شمارش و می گرفتم،ولی اون خطش خاموش بود.
دیگه کلافه شده بودم،دلم براش تنگ شده بود،من کل زندگیم اون بود ولی اون یه نامرد شده بود!…
هنوز دنبال دلیل این کارش بودم.با صدای صبا که داد می زد:سحر،سحر جونی بدو بیا…بیا کارت دارم،بدو…
به سمت پذیرایی رفتم،همه دور هم جمع نشسته بودن،منم بی حواس از این که امیر این جاست، با تاپ وشلوار برمودا رفتم داخل پذیرایی و روی مبل ولو شدم،چی می گی صبا؟
-سحر،پاش و برو لباس بپوش دخترم این چه وضع شه؟
عالییییییییه تبریک میگم خانوم رحیمی…منتظر رمان بعدیتون هستم….عالی بود????
قشنگه؟
اره قشنگه?