رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
دانلود رمان ، رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز
دانلود داستان کوتاه توازهمه مهربانتری

? دانلود داستان : توازهمه مهربانتری
? نوشته: سعیده براز انجمن رمان های عاشقانه
داستان منتخب مسابقه داستان نویسی انجمن

? قسمتی از داستان :

توازهمه مهربانتری
هواسردوتاریک بود…دراین تاریکی وسکوت هیچ صدایی به جز قدمهای خودش وشوهرش به گوش نمی رسید.
-بدش به من.
باترس عبدالله رابه سینه ی خودفشردوگفت:
-یعنی راه دیگه ای نداریم؟شایدبشه کاردیگه ای کرد؟
-توروخدازن، الان وقت دست دست کردن نیست،میزاریمش اینجاچندروزی بمونه،ببینیم اوضاع چطورمیشه؟اونجاتوروستاکنارآدمهای قحطی زده امنیت نداره  ! ….

توازهمه مهربانتری

هواسردوتاریک بود…دراین تاریکی وسکوت هیچ صدایی به جز قدمهای خودش وشوهرش به گوش نمی رسید.
-بدش به من.
باترس عبدالله رابه سینه ی خودفشردوگفت:
-یعنی راه دیگه ای نداریم؟شایدبشه کاردیگه ای کرد؟
-توروخدازن، الان وقت دست دست کردن نیست،میزاریمش اینجاچندروزی بمونه،ببینیم اوضاع چطورمیشه؟اونجاتوروستاکنارآدمهای قحطی زده امنیت نداره  !
عبدالله کوچک رابوسید وبه سینه اش فشرد…آنقدر وضعیت زندگی وحشتناک شده بودکه چاره ی دیگری نداشتند.
همسرش فرزندش راازآغوشش گرفت ودرزاغه گذاشت(نوعی طویله)وبعددستش راگرفت .
-زن معطل نکن… بایدزودبرگردیم تا کسی جاشوپیدانکنه…دلت میخوادجاشوپیداکنن وتیکه تیکه اش کنن.
باشنیدن این حرف به قدمهایش سرعت بخشید امادلش همانجاکنار طفل شیرخوارش ماند.به آسمان خیره شدو زمزمه کرد:
-خودت مواظبش باش آخه بچه ام زود به زود گشنش میشه .
یک روزی ازگذشتن عبدالله درزاغه میگذشت شیردرون سینه هایش جمع شده بود وتیرمی کشیدواین یعنی فرزندش گرسنه است …گریه می کرد وبرای فرزندش عزاداری میکرد حتی چندباری تصمیم گرفت برودو فرزندش رابه خانه برگردانداما بادیدن صحنه ی ازبازگرداندن طفلش منصرف شد.
برای آب آوردن به لب چشمه رفت …آنجا یکی اززنهای روستارادیدکه غذادردامن خود داردومشغول خوردن است… گرسنگی امانش رابرید وبه سمتش دوید تامقداری ازآذوقه ی اورا بردارداماوقتی دامن زن راپایین آورد …اعضای تکه تکه شده ی انسان رادید…حالش ازدیدن این صحنه بهم خوردوبه سرعت به سمت خانه دوید.قحطی آنقدربه مردم فشارآورده بودکه به بچه های کوچک هم رحم نمیکردندوآنهارامی خوردند.اکثرمردم ازترس بچه هایشان راپنهان می کردند تاچنین عاقبتی پیدانکنند.
بادیدن این صحنه ازبازگرداندن عبدالله پشیمان شد کودکش آنجاازگرسنگی می مرد، امااینجا خورده می شد…پس فریادهای دل دردمندش راخفه کرد تابه سراغش نرود.
لعنت به روسها…لعنت به جنگ،سربازان روس تمام مزارع رابه آتش می کشیدند وآذوقه ی مردم رابه غارت می بردندوبعدازمدتی مردم دیگر چیزی برای خوردن نداشتند وازشدت گرسنگی به این وضع (آدمخواری)دچارشدند.
بااینکه پانزده روزازگذاشتن عبدالله درزاغه می گذشت اماهروز مثل روزاول برای طفلش بی قراری می کرد.
-زن دیگه بس کن…مابازم بچه دارمیشیم …خودت که میدونی مجبوربودیم.
-میدونم ولی چیکارکنم آروم وقرارندارم جیگرم داره آتیش می گیره حداقل پاشو بریم جسدشو ببینیم ودفنش کنیم شاید آروم بگیرم.
اماوقتی به سراغ عبدالله رفتندخبری ازجسدش نبود!
چراکه عبدالله سالم درحال مکیدن انگشت شصتش بود…به اذن آن مهربان ترین ازانگشت خود کودک شیر آمده بودودراین پانزده روز کودک رازنده نگه داشته بود.
آنچه پیش مامحال هست پیش خداچیزی نیست.
این داستان واقعیت دارد وحدود ۱۵۰سال پیش زمان جنگ روسیه وایران رخ داده است.

دانلود رایگان  دانلود داستان کوتاه در آستانه ویرانگی اندروید،pdf،ایفون

چند ستاره به این رمان میدی ؟؟
تعداد رای : امتیاز کل :
  • اشتراک گذاری
  • 2526 روز پيش
  • علی غلامی
  • 506 بازدید
  • ۲ نظر
لینک کوتاه مطلب:
نظرات
  • بهاره
    ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ | ۱۸:۲۵

    سلام خیلی قشنگ بود و غمناک
    چه ها کشیدن مردم ما
    واقعا ما نمی تونیم حکمت و معجزات خدا رو درک کنیم
    ممنون از این داستان

  • سید محمد حسینی
    ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ | ۲۲:۵۴

    خیلی زیبا بود خسته نباشید…

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه
بزرگترین سایت دانلود رمان عاشقانه ، رمان پلیسی ، رمان طنز در خدمت شما عزیزان می باشد . امیدواریم بهترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنیم
آرشیو مطالب
آخرین نظرات
  • avaکارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • شهیدی هستمممنون میشم لینک گروه ایتا رو بزارین...
  • ایمان سعدتمه دوست دارم که این رمان از بی خانم...
  • ایمان سعدتعالی...
  • saraنمی دونم چی بگم فقط می تونم بگم کارتون حرف نداشت نویسنده عزیز...
  • R.Sسلام وارد کانال ایتاشون بشید و ازشون خریداری کنید...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانکده | دانلود رمان بروزترین مرجع رمان عاشقانه " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.